* تحریف:
# تفکر بسیجی و انقلابی گری عامل توقف و عقب ماندگی اقتصادی کشور است.
★ پس اگر باطل با حق مخلوط نمی شد، بر طالبان حق پوشیده نمی ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص می گشت زبان دشمنان قطع می گردید. اما قسمتی از حق و قسمتی از باطل را می گیرند و به هم می آمیزند، آنجاست که شیطان بر دوستان خود چیره می گردد، و تنها آنان که مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند یافت.
(خطبه ۵٠ نهج البلاغه)
بر اساس روایت بالا، اگر جریان باطل بصورت عریان خودش را معرفی و ظاهر کند،هیچکس به سمت آن نخواهد رفت؛همچنانکه جریان حق هم اگر بصورت خالص،خودش را معرفی و نمایان کند،هیچکس آن را پس نخواهد زد؛
بر همین اساس،جریان باطل که از بدو ورود انسان به عرصه گیتی وجود داشته، همواره بقاء و دوام خود را در مخفی کاری و بلکه مشوش کردن فضا دیده و می بیند؛ بر همین اساس هم تنها راهی که برای القاء خود به جوامع طراحی کرده،مخلوط کردن حق و باطل است؛تا چهره ای موجه از خود ساخته و بنام حق و حقیقت در قلوب مردم نفوذ کند.
اما اینکه چگونه خود را به زیور حق بیاراید و شکلی شکیل از خود بسازد،در هر عصری،متفاوت است:
گاهی بوسیله نفوذ کارش را پیش می برد؛ گاهی بوسیله تطمیع؛گاه بوسیله تهدید؛گاهی ترور و ... گاهی با حربه دیگری بنام تحریف!
آنچه در این مقاله میخواهیم بدان بپردازیم،راهبرد اخیر جبهه باطل است(بنام تحریف)؛که بدین وسیله تلاش می کند کمترین هزینه ها را برای خود و بالاترین خسارتها را برای جریان رقیب فراهم آورد.
عملیات تحریف در جبهه های متعددی قابل تعریف است:
گاهی باطل را حق جلوه می دهد؛گاهی حق را باطل معرفی می کند؛گاهی حقایق را واژگونه؛گاه شهید را جلاد و گاه برعکس،جلاد را شهید می نمایاند.
اگر کل این فرایند را بخواهیم در یک عبارت خلاصه کنیم،شاید بتوان گفت *تحریف،از بین بردن سنگ محک است!!!*
همانطور که بوسیله سنگ محک،سایر سنگهای توزین مشخص می شدند،بواسطه سنجش امور با یک نقطه ثقل مرکزی،حق و باطل معلوم میگردد؛حال اگر در *سنگ محک* اختلالی ایجاد شود،تکلیف سنگهای ترازوی دیگر معلوم می شود.
در امور سیاسی هم اگر،*قدرت درک و تشخیص حقایق*تغییر کند،همه محاسبات انسانها و جوامع به هم می ریزند.
اما در زمان حاضر(که درگیر جنگهای چندلایه،چند بعدی و بویژه اقتصادی هستیم) *جریان تحریف* چگونه عمل می کند؟!
یکی از حربه های رایج در این حرکت شوم، دستکاری کردن در شناخت میدان نبرد و نیز شناخت دوست و دشمن است؛
با این توضیح که اولا نبرد اصلی را مسائل دیگری تعریف می کند و اجازه نمی دهد جامعه،تصمیم گیران و حتی تصمیم سازان بدرستی جنگ واقعی را تشخیص دهند و ثانیا تلاش می کند درخط مقدم، تردید ایجاد کند؛ بواسطه تشکیک در شناخت دوست و دشمن؛
یعنی بواسطه انواع جنگهای روانی، نیروهای وفادار،صادق و مبارز را مانع اصلی حرکت وپیشرفت و بر عکس، جریان خائن،ساده لوح و نفوذی را دلسوز،مظلوم و برگ برنده نظام معرفی کند.
بدین ترتیب بازی های برده را تبدیل می کنند به باخت فاحش،چند لایه و گسترده!
حال اگر بخواهیم مصداقی تر مسائل را تحلیل کنیم،می توان به جریان انقلابی و غیر انقلابی جامعه اشاره کرد.
از یک طرف می بینیم در تمام تنگناهای نظام،عمده نیروهای کم هزینه،پرشمار، منسجم و پربرکت شامل نیروهای انقلابی مانند روحانیت، افراد بصیر جامعه،سپاه و بسیج مردمی هستند که گره کارها را باز می کنند(چه در عرصه جنگ سخت،چه جنگ نیمه سخت و جنگ نرم)؛تا جایی که اگر از مردم تحت فشار(با هر شرایطی) بپرسیم از کدام جریان عمده کشور انتظار مساعدت فوری دارید،بلا شک چشم به راه جریان انقلابی هستند.
اما اگر در رسانه های جمعی دشمن و پادوهای داخلی آنها تامل کنیم،محور ناسزاها،تهمتها،درگیریها و ... را همین جریان وفادار می یابیم!
از آنسو،بواسطه کثرت این سری نشریات و رسانه ها،بعضی از مردم جامعه را هم می بینیم که تحت تاثیر تبلیغات آنها قرار گرفته،گاها علیه نظام،رهبری،جریان انقلابی و ...(در حد توان) خبر پراکنی کرده و نادانسته نیروی پیاده نظام جبهه استکبار می شوند.
بدین ترتیب بنظرشان می آید عامل وقوع مشکلات جامعه (و در راس آنها مسائل اقتصادی) نیروهای ارزشی و انقلابی هستند.
البته این ماجرا دامنه های وسیع و عمیقی دارد که در یک جلسه نمی توان به همه آنها پرداخت؛ان شاءالله در فرصتی دیگر بدانها خواهیم پرداخت.
- ۹۹/۰۹/۲۷