چ مثل چمران

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

خطبه فدکیه۵

يكشنبه, ۲۸ دی ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ب.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

خطبه فدکیه
قسمت پنجم

 فَرَأَى الأُمَمَ فِرَقاً فِی أَدْیَانِهَا: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که مبعوث شدند، دیدند که امت ها فرقه‌ فرقه‌اند. هر کسی دنبال یک مذهبی، یک مسلکی و یک آئینی است.
عُکَّفاً عَلَى نِیرَانِهَا آتش‌هایی (حال آتش غضب است یا آتش آتش پرستان است؛ یا آتش جنگ‌ها حقدها، کینه‌ها، فسادها ، گمراهی‌ها و آلودگی ها) را در جلوی خودشان روشن کرده بودند. 
 عَابِدَةً ِلأَوْثَانِهَا: و خلق مشغول پرستش بت‌هایشان بودند؛ پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله دیدند خلق مشغول پرستش بت هایی هستند که با دست خودشان تراشیدند.
 مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِهَا: و در شرایطی که خلق در فطرت خودشان خدا را می‌شناختند، اما در عین حال خدای واحد را انکار می‌کردند؛ در این شرایط رسول‌الله صلی الله علیه و اله و سلم مبعوث شد.
 فَأَنَارَ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ظُلَمَهَا: خدای متعال در این شرایط ظلمت‌ها و تاریکی‌ها را با نور وجود مقدّس پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زائل کرد و از بین برد.
 وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا: و تمام ابهام‌ها را با نور وجود مقدّس پیغمبر اکرم (ص) روشن، مکشوف و آشکار کرد.
 وَ جَلَى عَنِ الأَبْصَارِ غُمَمَهَا: و با وجود مقدّس پیغمبر اکرم(ص) از جلوی چشم‌ها همه‌ی آن پرده‌ها و حجاب‌ها و مانع های بصیرت و بینش را برطرف کرد.
 وَ قَامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدَایَةِ: و پیغمبر اکرم (ص) در میان مردم قیام کرد برای هدایت و راهنمایی مردم.
 وَ أَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوَایَةِ: و آنها را از گمراهی نجات داد؛ رهاند 
وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَایَةِ: و مردمی را که در کوردلی بسر می‌بردند از کوری نجات داد و بینا کرد 
 وَ هَدَاهُمْ إِلَى الدِّینِ الْقَوِیمِ: و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مردم را به دین استوار و مستحکم اسلام هدایت کرد.
 وَ دَعَاهُمْ إِلَى الطَّرِیقِ الْمُسْتَقِیمِ: و مردم را به راه راست و صراط مستقیم دعوت کرد.
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده

خطبه فدکیه۴

جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۰۱ ق.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

بسمه تعالی 
خطبه فدکیه
قسمت 4
 وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ: و من فاطمه شهادت می‌دهم که پدرم عبد و رسول الهی (فرستاده‌ الهی) بود. که این "عَبْدُهُ" است نه عبد الرحمن است؛ نه عبد الرحیم؛ نه عبد الغفور؛ نه عبد الودود؛ نه حتّی عبدالله؛ " عَبْدُهُ" است؛ این #عبودیت محض است. فرمودند گواهی می دهم که پدرم بنده و فرستاده ی خداست.
 اخْتَارَهُ وَ انتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَلَهُ: خدای متعال #پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از اینکه بفرستد، او را از بین همه‌ی خلایق برگزید. برترین خلایق بود؛ گزیده ترین خلایق بود. و پیش از آنکه او را بفرستد و در بین خلق آشکار کند، نامی بر او نهاد. 
وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ: و خدای متعال پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از اینکه مبعوث کند او را از بین همه ی مخلوقات برگزید: اصْطَفَاهُ.
إِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ: و این در شرایطی بود که هنوز مخلوقات در حجاب غیب مکنون بودند.گفت: 
بودم آن روز من از طایفه‌ی دُردکشان
که نه از تاک نشان بود و نه از تاک نشان

«کُنْتُ‏ نَبِیّاً وَ آدَمَ‏ بَیْنَ‏ الْمَاءِ وَ الطِّین»؛ ‏آن موقع خداوند پیغمبراسلام (ص) را برگزید.
وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِیلِ مَصُونَةٌ: و در هنگامی ‌که مردمان در ترس و وحشت تاریکی‌های عالم غیب بسر می‌بردند، در آن روز خداوند متعال پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را به #نبوت برگزید. 
 وَ بِنِهَایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ: و همه‌ی مخلوقات در نهایت درجه‌ی عدم، مقرون بودند؛ یعنی هنوز چیزی به وجود نیامده بود. «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نورُ نَبِیِّکَ یا جابِرُ». ای جابر! اوّلین چیزی‌ که خدا خلق فرمود نور پیغمبر بود. 
 عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآیِلِ الْأُمُورِ،وَ إِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ،وَ مَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْمَقْدُورِ: و این از آنجا سرچشمه گرفت که خدای متعال به پایان امور آگاه بود؛ عالم بود؛ و به همه‌ی حوادثی که در آینده در تاریخ خلقت پیش می‌آید، احاطه داشت و وقوع همه‌ی مقدرّات الهی را خدای متعال از پیش می‌شناخت و در واقع براساس این پیش‌آگاهی که خدا داشت، #بعثت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را در آغاز خلقت مقدّر کرد.
 ابْتَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِیمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُکْمِهِ،وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ حَتْمِهِ: خدای متعال پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله را برانگیخت تا امر خودش را به اتمام برساند:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً» در حقیقت خدای متعال پیغمبر اکرم (ص) را مبعوث کرد، تا کاری را که می خواست به پایان برساند
 وَ عَزِیمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُکْمِهِ: و آن حکمی را که خدای متعال مقدّر کرده بود، به صورت قطعی امضا کند؛ یعنی جاری کند.
 وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِیرِ حَتْمِهِ: و خدای متعال از این رهگذر می‌خواست مقدّراتش را تنفیذ کرده باشد؛ یعنی آنچه خدا در آغاز خلقت مقدر کرد، در بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم  در این عالم محقق کرد.
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده

خطبه فدکیه۳

جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۹ ق.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

بسمه تعالی
خطبه فدکیه
قسمت3

 ابْتَدَعَ الأَشْیَاءَ لا مِنْ شَیْ‏ءٍ کَانَ قَبْلَهَا: خدای متعال خلقت موجودات و چیزها را آغاز کرد؛ بدون اینکه طرحی از پیش تهیه شده باشد و طبق آن الگو، طرح و مدل، آفرینش را ایجاد کند.
 وَ أَنْشَأَهَا بِلا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا: و خدای‌متعال مخلوقات را ساخت؛ بدون اینکه از قبل قالب‌گیری کرده باشد. صنعتگران قالب درست می کنند؛ بعد مواد اولیه را داخل آن قالب می‌ریزند؛ به آن شکل مورد نظر در می‌آید. خداوند نه طرح از پیش طراحی شده ای، نه قالب از پیش آماده شده ای در آفرینش داشت. 
 کَوَّنَهَا بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَهَا بِمَشِیَّتِهِ: خدای متعال عالم را با قدرت خویش ایجاد کرد و با مشیّت خودش موجودات را پدید آورد، 
مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَکْوِینِهَا: و این در حالی بود که خدای متعال هیچ احتیاجی به آفرینش عالم نداشت، 
وَ لا فَائِدَةٍ لَهُ فِی تَصْوِیرِهَا: و در صورت بخشیدن به مخلوقات هم هیچ بهره و فایده‌ای برای خودش نداشت و دنبال این نبود که خودش به فایده ای برسد.
 إِلاّ تَثْبِیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبِیهاً عَلَى طَاعَتِهِ: جز این نبود که خدای متعال می‌خواست در آفرینش حکمت خودش را تثبیت کند، و بر طاعت خودش مردم را متوجّه و متنبّه کند؛ یعنی عظمت خودش را نشان دهد؛ تا خلق هم از رهگذر این عظمت در برابر خدا راه اطاعت و عبادت خدا را در پیش گیرند.
وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ و تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ: و خدا آفرینش را ایجاد کرد، تا قدرت خودش را ظاهر کند و خلق خودش را هم به راه بندگی بکشاند، با آن اقتداری که از خودش نشان می‌دهد، همه متعبد و تن داده ی به عبودیت حضرت حق شوند 
وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ: و آفرینش را ایجاد کرد برای اینکه دعوت خودش را عزّت ببخشد عزیزانه. چون من یک وقت کسی را دعوت می‌کنم، محتاج او هستم، ذلیلم. یک وقت او را دعوت می‌کنم می‌خواهم عطایی به او کنم، عزیزانه او را دعوت می‌کنم.
 ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ: بعد هم خدای‌متعال در قبال طاعت و فرمانبری بندگان پاداش و ثواب‌هایی را مقرّر کرد، 
وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِیَتِهِ: و کیفر، عقاب و جزای خودش را هم در قبال معصیت‌ها قرار داد، 
زیَادَةً لِعِبَادِهِ عن نَقِمَتِهِ: هدف از ثواب و عقاب هم این بود که بندگان را از آنچه که موجب خشم و نقمت الهی است باز بدارد. با این نیرو مردم را از آلوده شدن به آنچه که زمینه‌ساز مبتلا شدنشان به خشم الهی است محفوظ بدارد
 وَ حِیَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ: و همین طور می‌خواست از رهگذر این ثواب و عقاب مردم را به سوی رضوان و جنت خودش بکشاند و به سعادت جاودانه برساند. 
  تا این جای خطبه اشاره به بحث #توحید بود که حالا باز کردن آنها بماند، 
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده

خطبه فدکیه۲

جمعه, ۲۶ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۵۸ ق.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

خطبه فدکیه
قسمت دوم

وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ: و ثنا شایسته‌ی خداست؛ برای خداست، به اعتبار آنچه از پیش انجام داده است. 

 گفت: ما نبودیم و تقاضامان نبود/
 لطف تو ناگفته‌ی ما می‌شنود. خدای متعال پیشاپیش کارها را انجام داد.

 مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ وَالاهَا؛ 

 آن کارهایی که خدا از قبل انجام داد چه چیزهایی است؟ از عموم نعمت‌هایی که خدا آفرید مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا آن نعمت هایی که خدا  ابتدا کرد. یا مُبتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبلَ استِحقاقِها: ای خدایی که پیش از آنکه استحقاقی ایجاد شود تو ابتدای به نعمت کردی. وَ سُبُوغِ آلاءٍ أَسْدَاهَا: و نعمت‌های فراوانی که خدای متعال به انسان عطا کرد، وَ تَمَامِ مِنَنٍ وَالاهَا: و تمام منّت‌ها و نعمت‌هایی که خدا متوالی و پی در پی عطا کرد.

 جَمَّ عَنِ الإِحْصَاءِ عَدَدُهَا: تعداد آن نعمت‌ها و لطف‌های الهی فراتر از حوصله‌ی شمارش و شمردن است.قرآن فرمود:  إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها: در واقع کلام اهل بیت بازگوی کلام قرآن است

وَ نَأَى عَنِ الْجَزَاءِ أَمَدُهَا: آنچه خدا انجام داد فراتر از آن است که کسی بتواند پاداش کرده های خدا را بدهد؛الطاف الهی فراتر از آن است که کسی بتواند #شکر آن را بجا بیاورد؛ یا عطای متقابلی بتواند انجام دهد؛ هیچ کس از عهده ی ادای حق خدا بر نمیاد.

 وَ تَفَاوَتَ عَنِ الإِدْرَاکِ أَبَدُهَا: و آنچه نعمت خدا عنایت کرده تا ابد در دسترس ادراک‌کنندگان قرار نمی‌گیرد. هیچ‌کس تا ابد هم نمی‌تواند پی ببرد، که همه‌ی عطاهای خداوند چیست؟.

 وَ نَدَبَهُمْ ِلاسْتِزَادَتِهَا بِالشُّکْرِ ِلاتِّصَالِهَا: و خدای متعال مردم را دعوت کرد تا با شکر کردن نعم الهی زمینه را برای دریافت نعمت‌ های جدیدتری فراهم کند.

 وَ اسْتَحْمَدَ إِلَى الْخَلائِقِ بِإِجْزَالِهَا: و خدای متعال با آن نعمت های جزیل و فراوانی که به خلائق داد، راه ثناگویی را برای مردم باز کرد. یعنی این نعمت‌ها بهانه‌ای شدند که خلق به سبب و اعتبار اینها به #حمد خدای متعال بپردازند.

 وَ ثَنَّى بِالنَّدْبِ إِلَى أَمْثَالِهَا: 
خدای متعال با دعوت کردن به سوی نعمت‌های خودش، نعمت های خودش را فراوان‌تر کرد.

 وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ: 

و من فاطمه‌ی زهرا شهادت می‌دهم که هیچ 
خدایی جز الله نیست و او واحد است و شریکی ندارد. که شاید این سه، لا اله الاّ الله، وحده، لا شریک له اشاره به سه مرتبه‌ی توحید باشد، یکی #توحید_ذات، یکی #توحید_صفات و یکی هم #توحید_افعالی.

  کَلِمَةٌ جُعِلَ الإِخْلاصُ تَأْوِیلَهَا: 

این کلمه لا اله الاّ الله کلمه‌ی بزرگی است که #اخلاص را تأویل این کلمه قرار داد؛ یعنی کسی که خالصانه برای خدا رفتار می کند و زندگی می‌کند، زندگی‌اش تبلور لا اله الاّ الله است، موحدّ حقیقی است.

 وَ ضُمِّنَ الْقُلُوبُ مَوْصُولَهَا: 

و دل‌ها را هم خدای متعال متضمّن وصل، وصال به این کلمه‌ی توحید قرار داد،

 وَ أَنَارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولُهَا: 

و خدای متعال این حقیقت توحید را در برابر اندیشه‌های انسان کاملاً روشن و شفّاف و نورانی قرار داد؛ که اندیشه‌ها بتواند راه به این حقیقت توحید ببرند،
 الْمُمْتَنِعُ مِنَ الأَبْصَارِ رُؤْیَتُهُ: 

و دیدن خدای متعال با چشم‌های بدن (ظاهری) محال است، 

وَ مِنَ الأَلْسُنِ صِفَتُهُ: و با زبان هم کسی نمی‌تواند حقّ وصف الهی را ادا کند، 


وَ مِنَ الأَوْهَامِ کَیْفِیَّتُهُ: و وهم و خیال هم راه به درک چگونه بودن و کیفیت خدا ندارد.
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده

اصلاح طلبان(۱)

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۹، ۰۷:۴۹ ق.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

*اگر سید علی خامنه‌ای نبود چه میشد؟*

➖اگر سید علی خامنه‌ای نبود اصلاح طلبان با عقب نشینی از منطقه باعث میشدند تمام هواداران ایران به دست داعش و آمریکا کشته شوند

➖ اگر سید علی خامنه‌ای نبود اصلاح طلبان صنعت موشکی را تعطیل میکردند تا هرکشوری جرئت حمله به کشور پیدا کند

➖ اگر سید علی خامنه‌ای نبود اصلاح طلبان با تعطیل کردن نیروی نظامی از آمریکا دعوت میکردند تا در کشور پایگاه نظامی بزند

➖ اگر سید علی خامنه‌ای نبود اصلاح طلبان در سال ۸۸ کشور را تبدیل به سوریه میکردند

➖ اگر سید علی خامنه‌ای نبود اصلاح طلبان تاسیسات هسته‌ای را نابود میکردند تا در آینده ملت ایران دست گدایی به سمت خارج دراز کند

➖ اگر سید علی خامنه‌ای نبود اصلاح طلبان باز هم با آمریکا مذاکره میکردند و گرای تمام نقاط حساس و افراد برجسته را به آمریکا می‌دادند

➖ اگر سید علی خامنه‌ای نبود اصلاح طلبان با واردات واکسن آمریکایی ، نسل ایرانی را منقرض میکردند

آری...

 بدان اگر سید علی خامنه‌ای نبود ایران نبود

خطبه فدکیه۱

جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۰۹ ب.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

بسمه تعالی
خطبه فدکیه
قسمت یک

 ابْتَدَعَ الأَشْیَاءَ لا مِنْ شَیْ‏ءٍ کَانَ قَبْلَهَا: خدای متعال خلقت موجودات و چیزها را آغاز کرد؛ بدون اینکه طرحی از پیش تهیه شده باشد و طبق آن الگو، طرح و مدل، آفرینش را ایجاد کند.
 وَ أَنْشَأَهَا بِلا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا: و خدای‌متعال مخلوقات را ساخت؛ بدون اینکه از قبل قالب‌گیری کرده باشد. صنعتگران قالب درست می کنند؛ بعد مواد اولیه را داخل آن قالب می‌ریزند؛ به آن شکل مورد نظر در می‌آید. خداوند نه طرح از پیش طراحی شده ای، نه قالب از پیش آماده شده ای در آفرینش داشت. 
 کَوَّنَهَا بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَهَا بِمَشِیَّتِهِ: خدای متعال عالم را با قدرت خویش ایجاد کرد و با مشیّت خودش موجودات را پدید آورد، 
مِنْ غَیْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَکْوِینِهَا: و این در حالی بود که خدای متعال هیچ احتیاجی به آفرینش عالم نداشت، 
وَ لا فَائِدَةٍ لَهُ فِی تَصْوِیرِهَا: و در صورت بخشیدن به مخلوقات هم هیچ بهره و فایده‌ای برای خودش نداشت و دنبال این نبود که خودش به فایده ای برسد.
 إِلاّ تَثْبِیتاً لِحِکْمَتِهِ وَ تَنْبِیهاً عَلَى طَاعَتِهِ: جز این نبود که خدای متعال می‌خواست در آفرینش حکمت خودش را تثبیت کند، و بر طاعت خودش مردم را متوجّه و متنبّه کند؛ یعنی عظمت خودش را نشان دهد؛ تا خلق هم از رهگذر این عظمت در برابر خدا راه اطاعت و عبادت خدا را در پیش گیرند.
وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ و تَعَبُّداً لِبَرِیَّتِهِ: و خدا آفرینش را ایجاد کرد، تا قدرت خودش را ظاهر کند و خلق خودش را هم به راه بندگی بکشاند، با آن اقتداری که از خودش نشان می‌دهد، همه متعبد و تن داده ی به عبودیت حضرت حق شوند 
وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ: و آفرینش را ایجاد کرد برای اینکه دعوت خودش را عزّت ببخشد عزیزانه. چون من یک وقت کسی را دعوت می‌کنم، محتاج او هستم، ذلیلم. یک وقت او را دعوت می‌کنم می‌خواهم عطایی به او کنم، عزیزانه او را دعوت می‌کنم.
 ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ: بعد هم خدای‌متعال در قبال طاعت و فرمانبری بندگان پاداش و ثواب‌هایی را مقرّر کرد، 
وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِیَتِهِ: و کیفر، عقاب و جزای خودش را هم در قبال معصیت‌ها قرار داد، 
زیَادَةً لِعِبَادِهِ عن نَقِمَتِهِ: هدف از ثواب و عقاب هم این بود که بندگان را از آنچه که موجب خشم و نقمت الهی است باز بدارد. با این نیرو مردم را از آلوده شدن به آنچه که زمینه‌ساز مبتلا شدنشان به خشم الهی است محفوظ بدارد
 وَ حِیَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ: و همین طور می‌خواست از رهگذر این ثواب و عقاب مردم را به سوی رضوان و جنت خودش بکشاند و به سعادت جاودانه برساند. 
  تا این جای خطبه اشاره به بحث #توحید بود که حالا باز کردن آنها بماند، 
ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده

وصیت نامه(۱)

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۰۴:۰۲ ب.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

✅ بخشی از وصیتنامه شهید قاسم سلیمانی

 

#قسمت_اول  

 

خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.

 

خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه ای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی.

 

خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره مند فرما.

 

خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.

 

خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به جا مانده ام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده ام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.

 

عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.

 

معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم.

 

#پرورش_یافته_مکتب_اسلام_و_امام_خمینی

ناگفته هایی از سردار دلها

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۵۷ ب.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

📚📚📚
📚📚
📚

📝 *حضور دختر سردار سلیمانی در یک ماموریت خطرناک*

 📝 *حاج قاسم چه هشداری به پوتین داد؟*

در جنوب حلب داشتیم برای عملیات آماده می‌شدیم که ناگهان داعش با هماهنگی مسلحین آمد و جاده «خناصر» به «اثریا» را بست، معنی این حرف این است که همه ما و حاج قاسم و نیروها کامل در محاصره افتادیم.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از تسنیم، سردار چهارباغی به‌مناسبت اولین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه، به بیان ناگفته‌هایی از این فرمانده شهید در سوریه و نقش مؤثر توپخانه در این جنگ پرداخته است که بخشی از آن را در ادامه می‌خوانید.

 شما از نسل اول توپخانه سپاه هستید و توپخانه هم در زمان جنگ به‌عنوان یک یگان پشتیبان، ارتباط مستقیمی با لشکرها و تیپ‌ها داشت و سردار سلیمانی هم در آن مقطع فرمانده تیپ ۴۱ ثارالله بودند که بعدها به لشکر تبدیل شد، این ارتباط کاری در آشنایی شما چه نقشی داشت؟

درود خدا بر روح و روان بزرگ‌مرد خطه مقاومت، شهید بزرگوار سپهبد حاج قاسم سلیمانی. آشنایی بنده با ایشان به سال‌های دفاع مقدس و عملیات «والفجر۳» در منطقه مهران برمی‌گردد. من آن زمان فرمانده گردان توپخانه بودم و لشکر ۴۱ ثارالله هم در منطقه قلاویزان در مهران عملیات می‌کرد. گردان ما پشتیبان لشکر ثارالله بود.

در آن عملیات، دشمن بعثی از ارتفاعات پایین آمده بود و جاده مهران را در تصرف خودش داشت. یادم هست که حاج قاسم خیلی آشفته بود. از من پرسید توپ‌هایت کجاست؟ من هم موقعیت توپ‌ها را نشانش دادم. خواسته او از ما این بود که هر چقدر می‌توانید آتش بریزید تا دشمن بر جاده مسلط نشود.

 در همان اولین برخوردی که با ایشان داشتید، به خاطر دارید که کدام ویژگی‌اش در نظرتان برجسته‌تر شد؟ چه به لحاظ شخصی و چه مدیریتی و فرماندهی.

قاطعیت و فرماندهی ایشان. در آن شرایط سخت، دشمن هجوم آورده بود تا منطقه را بگیرد و لشکر ثارالله در این شرایط باید می‌رفت و جلوی هجوم دشمن را می‌گرفت. حاج قاسم دائماً با بیسیم نیروهایش را برای استقرار در مواضع و دفاع از جاده مهران هدایت می‌کرد.

شب شده بود. در دمشق ما را به خانه‌ای بردند و خوابیدیم تا صبح پیش حاج قاسم برویم. حاج قاسم در حرم حضرت رقیه(س) بود. در واقع مقر فرماندهی‌اش را آنجا قرار داده بود. وقتی او را دیدم، در کمال آرامش در حرم نشسته بود و فرماندهی می‌کرد. آقای همدانی و آقا (...) هم آنجا حضور داشتند. دقیقا برج ۹ سال ۹۱ بود.

خدمت ایشان رفتم. حاج قاسم از من خواست تا بروم و از وضعیت توپخانه‌های سوریه گزارشی تهیه کنم و به ایشان بدهم.

با هواپیما به لاذقیه رفتیم. در آنجا شهید شاطری را دیدم و چند شب باهم بودیم. چند جای دیگر هم رفتیم و وضعیت ارتش سوریه را دیدیم و متوجه شدیم تخصصشان خوب است و تجهیزات خوبی هم دارند ولی مشکل این بود که بخشی از ارتش سوریه رفته و به دشمن پیوسته بودند و ارتش آزاد (جیش الحر) را تشکیل داده بودند. توپ و مهمات بود اما نیرو نبود که اینها را به کار بگیرد. البته در برخی جاها تجهیزات و توپ‌ها را هم با خودشان برده بودند.

تجهیزات روسی کامل و خوبی داشتند ازجمله توپ‌های ۱۳۰ م.م که هنوز هم جزو بهترین توپ‌هاست. کاتیوشاهای خوب و دقیق‌زن و مهمات خوبی هم داشتند ولی همانطور که عرض کردم، کاربرهایشان رفته بودند.

یک گزارش کامل تهیه کردم و آن را ارائه دادم. کل ماموریت ما در سال ۱۳۹۱ همین بود.

 ماموریتتان چقدر طول کشید؟

حدود ۱۵ روز. چند روز بعد که کارم تمام شد و خواستم به ایران برگردم، در هواپیما دوباره حاج قاسم را دیدم که دخترش هم کنارش نشسته بود و از دمشق به تهران می‌آمدند.

تعجب کردم. در آن شرایط که دشمن تا پشت دیوارهای کاخ بشار اسد آمده و به نزدیک حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) رسیده و شرایط بسیار سخت بود، حاج قاسم دخترش را هم آورده بود؛ این که آیا همسر و دیگر فرزندانش هم بودند یا نه نمی‌دانم چون من فقط دخترش زینب را دیدم.

شرایط آنقدر سخت و خطرناک بود که من فکر می‌کنم خیلی از افراد در ازای پول زیاد هم حاضر نبودند به آنجا بروند و فقط زیارت کنند اما او با آرامش آمده، جلسه می‌گذارد، نیروها را هدایت می‌کند و حتی دخترش را هم با خودش آورده است.

خلاصه من به ایران آمدم و اینجا هم یک گزارشی از وضعیت سوریه دادم.

 همه ما و حاج قاسم در محاصره افتادیم

ما در جنوب حلب داشتیم برای عملیات آماده می‌شدیم که ناگهان داعش با هماهنگی مسلحین آمد و جاده «خناصر» به «اثریا» را بست. معنی این حرف این است که همه ما و حاج قاسم و نیروها کامل در محاصره افتادیم.

حاج قاسم خودش فرماندهی حلب را به عهده گرفت. ابو احمد هم به حماه رفت. او از آنجا و حاج قاسم در اینجا فرماندهی می‌کردند. ۱۸ روز این محاصره طول کشید. نه مهمات بود، نه سوخت و نه هیچ چیز دیگری می‌آمد. در محاصره باید می‌جنگیدیم و طراحی می‌کردیم و حمله می‌کردیم و خط را هم نگه می‌داشتیم.

در این ۱۸ روز، حاج قاسم از حلب تکان نخورد. ایستاد، طراحی و عملیات کرد تا راه خناصر به اثریا باز شد.

📝 *هشدار حاج قاسم به پوتین*

یکی از مهمترین اقداماتی که سردار سلیمانی کرد و آن جنبه قدرت دیپلماسی ایشان را هم تا حد زیادی نشان داد، همراه کردن روسیه در این ماجرا بود. حاج قاسم چطور این کار را کرد و به پوتین چه گفت که او را متقاعد کرد که تا ارتش خودش را به سوریه بفرستد؟

جنگیدن در یک کشور خارجی برای حفظ منافع به هر دلیلی خیلی سخت است و هزینه دارد. حاج قاسم در مقطعی دید که باید روس‌ها را وارد عمل کند چون همه دنیا (امریکایی‌ها، اروپایی‌ها، ترکیه و عرب‌ها) بر سر بشار اسد ریخته بودند و بشار در حال ساقط شدن بود. حاج قاسم در یک مقطعی دید باید کمک بگیرد؛ لذا رفت و با پوتین صحبت کرد و به او گفت ما هم در سوریه منافع داریم اما منافع شما، ابرقدرتی شماست. اگر امریکایی‌ها سوریه را بگیرند و یک رئیس جمهور امریکایی بر سر کار بگذارند شما دیگر ابرقدرت نیستید.

پوتین هم وقتی فکر و مشورت کرد، دید حاج قاسم راست می‌گوید. او برای حفظ اقتدار خودش در جهان آمد. البته به گمان من تا الان هم خوب آمده و کمک کرده است.

تست توانایی ایرانی‌ها توسط فرمانده توپخانه روسیه

 چطور با روس‌ها کار می‌کردید؟ این همکاری در حوزه توپخانه‌ای هم وجود داشت؟

یک بار حاج قاسم به من گفت فرمانده توپخانه روسیه گفته می‌خواهد فرمانده توپخانه ایرانی‌ها را ببیند؛ به من گفت به فرودگاه حلب برو و با او جلسه‌ای داشته باش، فرمانده توپخانه روسیه آنجاست. فرمانده توپخانه روس‌ها «ژنرال الکساندر» بود. من به حلب رفتم و دیدم منتظر من است.

به من گفت شما گلوله‌های «کراس ناپل» را می‌شناسید؟ گفتم بله می‌شناسیم. گفت از کجا می‌شناسید؟ گفتم ما در ایران می‌سازیم. وقتی گفتم می‌سازیم، جا خورد و با تعجب گفت می‌سازید؟ گفتم بله. چطور مگه؟ گفت می‌توانید با این گلوله‌ها کار کنید؟ گفتم بله، می‌توانیم. گفت ما چند گلوله برای تست به شما می‌دهیم.

آن موقع حلب در دست دشمن بود. خود ژنرال الکساندر هم فرد شجاعی بود. با من به دیدگاه آمد؛ دستش را دراز کرد و یک تانکر آب را روی یک ساختمان به عنوان هدف نشان داد و گفت آنجا را بزنید.

بچه‌های ما تنظیمات را انجام دادند و گلوله اول را درست به وسط تانکر آب زدند. سپس یک هدف دیگر را نشان داد و گفت آنجا را هم بزن و بعد هدف سوم. اصلا باورش نمی‌شد ایرانی‌ها بتوانند این طور گلوله‌های کراس ناپل را با این دقت به هدف بزنند.

به مترجمی که همراهش بود گفت که یک کاغذ بیاورند. روی کاغذ خطاب به مقرشان در «طرطوس» نوشت ۳۰۰ گلوله کراس ناپل به نماینده ایرانی‌ها بدهید. گفتم بگو دیزیگنایتور (پرتاب کننده لیزر) هم می‌خواهیم.

 برای اینکه مخاطبین ما هم متوجه شوند، گلوله‌های کراس ناپل در واقع گلوله‌های هوشمندی هستند که با لیزر هدف‌گذاری می‌شوند و برای همین دقت بالایی دارند.

بله. گلوله‌های هوشمند که آن موقع هر کدامش حدود ۲۰۰ میلیون تومان قیمت داشت. به بچه‌ها گفتم همان شبانه به طرطوس بروند و اینها را تحویل بگیرند. البته او ۳ تا دیزیگنایتور نوشته بود ولی چون نداشتند، فقط یکی دادند و گفت دوتای دیگر را بعدا می‌دهیم که ندادند. این گلوله‌های کراس ناپل خیلی به ما کمک کرد.

یک بار حاج قاسم گفت خبر دادند مسلحین در جنوب حلب جلسه‌ای دارند. می‌توانی جلسه آنها را بزنی؟ گفتم بله، بگو کجاست. رفتیم و محل را دیدیم. فاصله دیدگاه تا آنجا را تنظیم کردم و دیدم ۳-۴ کیلومتر است. فاصله توپ تا هدف هم حدود ۱۳-۱۴ کیلومتر بود.

حاج قاسم خودش هم حاضر بود. یک دوربین گذاشتیم تا فیلمبرداری کند. تروریست‌ها یکی یکی می‌آمدند و ماشین هایشان را بین درخت‌ها، آن طرف‌تر از ساختمان محل جلسه پارک می‌کردند و وارد ساختمان می‌شدند. مدتی که گذشت و مطمئن شدیم جلسه آنها شروع شده، یک گلوله درخواست کردیم. این گلوله صاف از پنجره ساختمان وارد جلسه آنها شد و همه ساختمان را منهدم کرد.

من هیچ وقت حاج قاسم را به این خوشحالی ندیده بودم. می‌پرید هوا و احسنت احسنت می‌گفت. خیلی خوشحال بود. برای من صحنه بسیار جالبی بود. 

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/10/09/2410608/%D9%85

خطبه فدکیه(مقدمه ۲)

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۴۶ ب.ظ | سید بهروز محمدی | ۰ نظر

خطبه ی فدکیه (مقدمه 2)

 در ابتدا به نکته ای اشاره کنم: بین خطبه و خطابه فرق است معمولاَ در طلیعه‌ی خطابه‌ها یک خطبه است؛ منبری‌ها در ابتدای منبر ابتدا یک خطبه می‌خوانند، بعد سخنرانی را شروع میکنند. 
 در خطبه اینکه مخاطب متوجّه معنی شود مراد نیست لذا، منبری‌ها خطبه را به عربی می‌خوانند و خیلی از مستمعین متوجّه نمی‌شوند. 
در خطبه هدف فهمیدن مستمع نیست، هدف بیان یک سری حقایق است که در عالم وجود جایگاه دارد ولی وقتی به خطابه می‌پردازد آن وقت مستمع باید متوجّه معنا شود لذا در طلیعه‌ی خطابه‌ی حضرت زهرا (س) خطبه‌ای خوانده شد
 کما اینکه خطبه‌های نهج‌البلاغه را نگاه کنید این‌گونه هستند، در ابتدای سخنرانی که حضرت برای اصحاب دارند، ابتدای آن چند جمله‌ی توحیدی بلند است که عقل مستمعین درک نمی‌کند که حضرت چه می‌فرمایند، آنها حقایقی است که بین گوینده و خدا گفته می‌شود، بعد از آن صحبت‌هایی است که خطاب به مستمع و او باید متوجّه شود. 
 لذا در طلیعه‌ی فرمایشات حضرت زهرا (س) اوّل خطبه است بعد وارد خطابه می‌شود. 
ادامه دارد
التماس دعا
صادقزاده

خطبه فدکیه(مقدمه ۱)

جمعه, ۱۲ دی ۱۳۹۹، ۰۳:۴۵ ب.ظ | سید بهروز محمدی | ۱ نظر

خطبه_ی_فدکیه (مقدمه 1) 

 حضرت فاطمه (س) وقتی ابوبکر  شهادت امیرالمؤمنین (ع)  و امّ ایمن را نپذیرفت  و آن حدیث جعلی مطرح شد، حضرت برای دفاع از حق تصمیم گرفتند بیایند و با ابوبکر رویارو شدند. 
حضرت با همان حال رنجور، آسیب‌های عجیبی که حضرت این روزها متحمّل شدند، با همان استخوان شکسته‌ی پهلو، با همان سینه‌ی مجروح، با همان بازوی ورم کرده ی با تازیانه‌ی دشمن، با همان حالت وضع حمل در اثر آن ضربات، با آن داغ سنگین رحلت رسول الله(ص) و غصب حقّ امیرالمؤمنین (ع) آن ‌گونه که نقل شده حضرت برخاستند، یک تعداد از زنان بنی‌هاشم به دور حضرت حلقه زدند و دسته جمعی به مسجد آمدند، وارد که شدند زنان یک پارچه‌ای را به عنوان پرده گرفتند که حضرت زهرا (س) پشت آن پرده قرار بگیرند.
 ابتدا حضرت ایستادند و آه و ناله‌ی جان‌خراشی کشیدند که آن‌‌گونه که ابن ابی‌الحدید سنّی معتزلی و هم دیگران از اهل سنّت مثل بلاغات النساء هم نقل کرده‌اند و جالب است که بدانید خطبه‌ی صدّیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی زهرا (س)  با این‌که طولانی است راوی آن زینب کبری (س) هستند، (زینبی که شاید آن روز چهار، پنج سال بیشتر ندارند) که تمام جمعیّت به گریه افتادند بعد که آرام شدند حضرت شروع به صحبت کردند. 
 ادامه دارد...
التماس دعا
صادقزاده